هوارد گاردنرمتولد ۱۹۴۳ پنسیلوانیا است. والدینش چون یهودی بودند؛در سال ۱۹۳۸ از هامبورگ به آمریکا مهاجرت کردند.او به دانشگاه هاروارد رفت در رشته حقوق تحصیل کند ، اما خوشبختانه اریک اریکسون معلم او شد و وی را به روانشناسی و علوم اجتماعی علاقه مند کرد و به قول خود گاردنر بر پای تحقیقات او مهر تاییدزد. وی از جروم برونر و دیوید رایزمن نیز تأثیر پذیرفت. در سال ۱۹۶۵ با عنوان دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل شد. در ۱۹۷۱ PhD خود را گرفت و با دیوید پرکینز در پروژه زیرو همکار شد و در ضمن به کرسی استادی آموزش در هاروارد رسید. از مهمترین کارهای او میتوان به چارچوب های ذهن و نظریه هوشهای چندگانهاشاره کرد.
در حوزه روان شناسی و علوم رفتاری معمولا باور بر این است که هوش موجودیتی منفرد است که به ارث میرسد و انسانها مانند لوح سفیدی هستند که هر چیزی را در صورتی که به شیوه ای مناسب ارائه شود، میتوان به آنها آموزش داد. تحقیقات اخیر نشان میدهد که عکس این مسأله صادق است و هوش های چندگانه وجود دارد که کاملا از یکدیگر مستقل هستند. گاردنر هوش را “ظرفیتی برای حل مسائل یا تطبیق ساختهها متناسب با مجموعه فرهنگی ” میداند. گاردنر هفت هوش معرفی میکند، دو تای اول در مدرسه به دست میآید. سه تای بعدی مربوط به هنر است و دو تای پایانی شخصی.
در کتاب چارچوب های ذهن گاردنر با هوش های شخصی به عنوان یک کل برخورد میکند؛ چرا که بسیار به هم نزدیکند و هماهنگ عمل میکنند. افراد ترکیب یگانه ای از هوشها دارند و این هوشها بدون جهت گیری اخلاقی است و میتواند برای مقاصد خوب یا بد بکار آید. نظریه گاردنر در روان شناسی جایگاه معتبری به دست نیاورده است ولی به شدت مورد توجه معلمان قرار گرفته است. در اصل این تئوری، هفت روش تدریس به جای یکی را امکان پذیر میکند؛ یعنی میتوان ذهن را در زمینه ای که آماده است، تحریک کرد و با شیوه ای که مورد علاقه دانش آموز است پیش رفت. توصیه های گاردنر: “معلمان باید توجه خود را به همه هوشها معطوف کنند.” “باید آموزش و اخلاقیات را به یکدیگر گره زد.
آثار گاردنر:
His first major book, The Shattered Mind appeared in 1975
Frames of Mind (1983)
The Unschooled Mind
Intelligence Reframed
The Disciplined Mind
با توجه به نظرات هوارد گارنر ،هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند.
انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است:
ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس
هوش کلامی/ زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرندهها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر میشود:
گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
هوش منطقی / ریاضی
هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آنهاا همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد میشود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از :
دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان و…
کدام مهمتر است: نوآوری مدل کسب و کار یا نوآوری فنی؟
مدل کسب و کار (Business Model) را بهطور خلاصه میتوان فرآیند خلق و ارائهی ارزش به مشتریان و فروش محصول یا خدمات به آنها و در نهایت تولید ثروت تعریف کرد. در دنیای کارآفرینی و تجارت، مدلهای کسب و کار متعددی وجود دارند. با افزایش رقابت بین شرکتها، نوآوری یکی از کلیدیترین عوامل بقای هر کسب و کاری خواهد بود. از طرف دیگر، کسب و کارهای موفق علاوه بر داشتن یک مدل کسب و کار کارا، در اجرا نیز توانمند هستند. تا جایی که برخی شرکتهای صاحبنام به دلیل برتری در تواناییهای فنی از رقبای خود پیشی گرفتهاند. سوالی که پرسیده میشود این است که اگرچه هر دو عامل مدل کسب و کار و فنی حائز اهمیتاند، با توجه به گریزناپذیر بودن نوآوری، کدام یک بر دیگری «برتری» دارد: نوآوری مدل کسب و کار یا نوآوری فنی؟
پاسخ خلاصه این است که نوآوری در مدل کسب و کار معمولاً قویتر از نوآوری فنی است. کپیکردن مدل کسب و کار برای رقبا دشوارتر از کپیکردن نوآوری فنی است. با این حال کمپانیهای زیادی هستند که برای رقابت با دیگران بر روی نوآوری فنی تمرکز میکنند.
برای مثال شرکت Airbnb را درنظر بگیرید. Airbnb استارتاپی بود که با اجاره دادن مبل و تشک اضافی در خانهها برای مشتریان خود محل اسکان موقت فراهم میکرد و امروز بعد از رشد و توسعهی باورنکردنی، علاوه بر جذب نزدیک به یک میلیارد دلار سرمایه، مرجعی معتبر برای مسافرانی است که نمیخواهند پول خود را صرف اقامت در هتل بکنند. Airbnb اخیراً از سوی نشریه Inc. به عنوان کمپانی برتر سال ۲۰۱۴ برگزیده شد. آنچه باعث موفقیت این کسب و کار شده است، مزیت فنی این شرکت نیست، بلکه مزیت مدل کسب و کار آن است. مدلی که هزینهی حاشیهای این شرکت را تا نزدیکی صفر کاهش دادهاست. فرض کنید یک هتل زنجیرهای سنتی بخواهد ظرفیت پذیرش مهمانان (مشتریان) خود را افزایش بدهد؛ برای این منظور راهی جز افزایش فضا و امکانات فیزیکی برای پذیرش مشتریان بیشتر ندارد. راهی که البته بسیار پرهزینه خواهد بود. Airbnb اما به جای صرف مبالغ هنگفت، تقریباً بدون هیچ هزینهای میتواند به گروه بیشتری از مردم فرصت اجارهدادن منازلشان را ارائه دهد و از این راه میتواند اتاقهای مجازی بیشتری به فهرست اموال خود اضافه کند. این همان نوآوری در مدل کسب و کار است. بهعلاوه، برای هتلهای سنتی هم تغییر مدل کسب و کارشان به مدل کسب و کار Airbnb کار بسیار مشکلی است.
همین موضوع دربارهی نرمافزارهای متنباز یا Open Source Software نیز صدق میکند. در کنار این موضوع که اغلب نرمافزارهای متنباز از نظر فنی برتر هستند، قدرت واقعی آنها در نوآوری مدل کسب و کار آنهاست؛ مدل باهمآفرینش (co-creation). نرم افزارهای متن بازی چون Drupal یا Linux محصولاتی هستند که با یک همکاری گروهی خلق شدهاند؛ هزاران نفر در ساخت و توسعهی Drupal مشارکت داشتند و اکنون همگی از آن بهره میبرند. یک جامعهی بزرگ متنباز در مقایسه با رقبای تولیدکنندهی نرمافزارهای مالکیتی خود به مراتب نرمافزارهای بیشتری تولید میکند. محصولاتی که هزینههای تولید و ارائهی آنها در بازار به دلیل تقسیمشدن این هزینهها بین افراد زیادی که در این پروژهها مشارکت میکنند به مراتب کمتر خواهد بود.
اگرچه شرکتهای باسابقه در زمینهی تولید نرمافزارهای مالکیتی میتوانند نوآوریهای فنی کلیدی را کپی کنند، اما تبدیل مدل کسب و کارشان به مدل کسب و کار متنباز بینهایت دشوار است. این تغییر مدل بر چگونگی ساخت، تجاریسازی، بازاریابی و به پولرسانی نرمافزارهایشان و بر ساختار هزینه و مورد بسیار دیگر تأثیر میگذارد. شرکتهای نرمافزارهای مالکیتی در مقابل گروههای پررونق متنباز شکست خواهند خورد. من نمیتوانم تصور کنم چگونه شرکتهایی مثل HP، Oracle و SAP میتوانند مدل کسب و کار خود را در عین حفظ سهم بازار خود، تغییر بدهند؛ تغییر مدلهای کسب و کار سالها زمان میبرد و میتواند درآمد آنها را مختل کند.