اگر آرمین و لیدا ، زن و شوهر بسیار رقابت جو را می دیدید ، به شما می گفتند بردن ، جلو زدن و نفر اول بودن از هر چیز دیگری مهم تراست . آن ها حتی با خودشان هم رقابت می کردند .
برای مثال ، در مهمانی های شام سعی می کردند خودشان محور توجه باشند . به هر کلکی بود می خواستند رهبر باشند ؛ مثلا اگر تنیس بازی کردن آن ها را می دیدید ، شرط می بستید که می خواهند هر طور شده برنده شوند .
در واقع ، آرمین و لیدا از زندگی خود ناراضی بودند . همیشه کسی بود که برنده شود ، حسادت آن ها را برانگیزد و چون از او عقب مانده اند ، احساس بدبختی کنند .
تحلیل مشاوره از این فکر سمی
دکتر رونالد گولدستاین ، استاد روان شناسی بحث جالبی در مورد خوره های بردن دارد و می گوید خوره های بردن ، معتاد بردن هستند . خوره ی بردن وقتی دوم می شود فکر می کند آخر شده است .
بهترین جمله برای وصف حال آن ها این است که بردن یک چیز نیست ، همه چیز است . آن ها آدم های دنیا را به دو گروه برنده و بازنده تقسیم می کنند . شاید یکی از بدترین تاثیرات این طرز فکر آن باشد که این گروه از آدم ها بعد از بردن آرام نمی شوند و از پیشرفت خود لذت نمی برند چون دائم باید ببرند .
آدم هایی که همه را رقیب می بینند و دائم دنبال رهبر شدن هستند ، طعم شیرین همکاری را نمی چشند . دنیای آن ها پر از دعوا ، اختلاف و بی رحمی است .
باربد وجواد در دبیرستان و دانشگاه با هم رفیق بودند . جواد از دانشگاه اخراج شد ولی باربد وکیل موفقی شد . باربد می گفت جواد بازنده است . اما اگر آن ها را می دیدید خیلی سریع متوجه می شدید که جواد آدم آرام و شادی است ولی باربد پر از جاه طلبی و حسادت .
فلسفه ی رقابت و برد ، اعتماد انسان ها به یکدیگر را کم می کند و فرصت دستیابی به راه حل های گروهی را از آن ها می گیرد . آدم های رقابت جو با دیگران صمیمی نمی شوند .نیازی نیست نابغه باشید تا بفهمد آن ها به هیچکس اعتماد ندارند .
برای مردم هم گرم و صمیمی بودن با آدم های رقابت جو سخت است چون این آدم ها معمولا متخاصم هستند و احساس ناامنی می کنند . آدم های رقابت جو رفته رفته متوجه می شوند که دیگران تمایلی به معاشرت با آن ها ندارند .
مهر ماندگار با نگرش برد برد و همکاری
این که در زمینه ای مهارت پیدا کنید و بتوانید کاری را به خوبی انجام بدهید ، شیرین است . وقتی می خواهید مهارت های تان را افزایش بدهید ، در واقع در حال رقابت با خودتان هستید . همه ی این ها خوب است ، به شرط آن که صورت افراطی به خود نگیرند .
پیشرفت ها و پیروزی های بزرگ به ندرت خوشحالی ماندگار ایجاد می کنند . خوشحالی و مهر ماندگار را از عشق و دلسوزی متقابل که خودش محصول همکاری و همیاری است ، تامین می شود .
همکاری ، فواید ملموسی دارد . امید به طور کلی دوست داشت مقاله ها – به ویژه مقاله های درس زیست شناسی – را خودش بنویسد . به همین دلیل وقتی معلمش بچه ها را به گروه های چهار نفره تقسیم کرد تا درباره قورباغه مقاله بنویسند ، ناراحت شد .
او دوست داشت ممتاز باشد ، بالاترین نمره را بگیرد و تنها کار کند . ولی با سه همکلاسی دیگرش ، کار گروهی خوبی انجام داد . آن ها مقاله ی تحقیقاتی خود را بخش بخش کردند و به کمک یکدیگر ، مقاله ی خوبی نوشتند . کار آن ها نمره ی بالایی گرفت و امید سه دوست جدید پیدا کرد .
به شما توصیه می کنیم دقت کنید و ببینید وقتی با دیگران بر سر اول شدن رقابت می کنید ، چه اتفاقی می افتد . آیا در دراز مدت عاقلانه است که با شکست دادن دیگران ، موفق شوید .
آسایش شما و آرامش جامعه حکم می کند که نگرش برد / باخت را کنار بگذارید و نگرش برد / برد و همکاری را دنبال کنید . اگر چه رقابت ، کیفیت محصولات و عملکرد ها را بالا می برد ولی مدال طلای ارزش های انسانی ، با همکاری و رقابت سالم داشتن به دست می آید .
پادزهرها
نجواهای درونی مثبت
عاقبت متمرکز بر برد ، روابط سطحی و سرد است .
شکست دادن دیگران با عشق و خلوص ، منافات دارد .
ریشه ی برد طلبی ، احساس نا امنی و نیاز به تاثیر گذاشتن بر دیگران است .
مهربانی ، سخاوت ، گرم بودن و اعتماد ، ارمغان عطوفت اند .
همکاری از رقابت بهتر است .
مردم داری و همکاری با مردم ، بیشتر به تو کمک خواهد کرد تا خالی کردن زیر پای مردم .
باور مخالف مثبت
همیشه برای لذت بردن ، همکاری و رشد ، بازی کن .