ما دچار یک بحران فرهنگی هستیم که از تفسیر اشتباه دو احساس از مهمترین احساسات مثبتمان ناشی شده است: لذت بردن و خوشبختی. اکثر مردم گمان میکنند که این دو احساس دقیقاً یکساناند، در حالی که کاملاً با هم متفاوت هستند. خیلی ها گمان میکنند اینها یکی هستند، در اینترنت هم ممکن است معانی چندان متفاوتی برای آنها پیدا نکنید. اما چه تفاوتهایی بین لذت و خوشبختی وجود هست؟ به گمان من هفت تفاوت عمده وجود دارد:
- لذت گذراست، در حالی که خوشبختی بلند مدت است.
- لذت مادی است، ولی خوشبختی معنوی است.
- لذت گرفتن است، در حالی که خوشبختی بخشیدن است.
- لذت را با مادیات میتوان به دست آورد، اما خوشبختی با مادیات به دست نمیآید.
- لذت را در تنهایی تجربه میکنیم، ولی خوشبختی را در گروههای اجتماعی.
- لذت افراطی منجر به اعتیاد می شود، چه اعتیاد به مواد چه اعتیاد به رفتار؛ در صورتی که چیزی به نام اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد.
- و هفتمین تفاوت که مهمترینشان هم است این است که لذت بر پایه دوپامین است، ولی خوشبختی بر پایه سروتونین. این دو بیوشیمی (سروتونین و دوپامین) دو ناقل عصبی هستند. این دو ماده شیمیایی را مغز تولید میکند و سلول های عصبی از طریق این مواد با یکدیگر در ارتباط هستند.
خوب اینها چه ربطی به ما دارد؟ دوپامین منجر به تحریک نورون بعدی میشود و تحریک مکرر نورونها معمولاً به مرگ آنها منجر میشود. بنابراین نورونها یک مکانیزم دفاعی ایجاد کردهاند که باعث کاهش تعداد گیرندهها شده تا آسیب را کم کنند.
منظورتان از تحریک شدن همان برانگیخته شدن است؟
بله همان برانگیخته شدن. این کار سرکوب محرک نامیده می شود و مواد شیمیایی مختلفی در بدن ما این کار را انجام میدهند. پس هر چه بیشتر مواد مصرف کنید، میزان تحریک بیشتر میشود و در نتیجه گیرنده ها کاهش می یابد. بنابراین دفعه بعدی برای اینکه به میزان تحریک قبلی برسید مجبورید مواد بیشتر و بیشتر و بیشتری مصرف کنید تا اینکه در نهایت در ازای یک عالمه محرک هیچ چیز دستگیرتان نمیشود. این وضعیت حد مجاز (تلورانس) نامیده میشود؛ و اعتیاد وقتی است که نورونها شروع به مردن میکنند. اما در عوض، سروتونین بازدارنده است نه محرک، گیرنده را مهار میکند تا بتواند خرسندی را به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد. بنابراین اصولاً نمیتوانید در مصرف سروتونین زیاده روی کنید.
وقتی می گویید گیرنده را مهار می کند منظورتان چیست؟
یعنی به گیرنده می چسبد، اما این فرآیند را فراتر از گیرنده فعال نمیکند. کاری که سروتونین می کند در حقیقت کاهش سرعت نورونها به جای سرعت بخشیدن به آنها است. این کار به فرآیند خرسندی منجر میشود و اگر بخواهید می توانید به احساس یکی بودن با جهان برسید، که ما آن را خوشبختی می نامیم.
اما یک چیز وجود دارد که سروتونین را کمرنگ می کند: دوپامین. بنابراین هرچه بیشتر به دنبال لذت باشید، خوشبختی کمتری به دست می آورید. لاسوگاس ، خیابان مدیسون ، وال استریت ، سیلیکون ولی ، واشنگتن دی سی ، همه و همه به روش خاص و هماهنگ اصطلاح خوشبختی و لذت را به جای هم به کار می برند و در هم میآمیزند تا ما بتوانیم خوشبختی را بخریم، بنابراین آنها میتوانند آشغال هایشان را به ما بفروشند و اقتصاد آمریکا نیز بر همین اساس است، یعنی بر اساس مواد عشرت طلبانه اینکار انجام میشود. موادی که بر اساس لذت پیش میروند نه خوشبختی؛ در این روند ما قطعاً ناراضی تر شدهایم و مسئله اینجاست که تا پی نبریم مشکل از کجاست نمیتوانیم برطرفش کنیم.
نویسنده: نرگس فولادلو