#جول استین
قسمت_دوم
وقتی که مردم سعی می کنند که شما را به پایین هل دهند
خداوند شما را بلند می کند
وقتی سعی می کنند که باعث شوند به نظر بد برسید
او تغییرش میدهد و باعث میشود که خوب به نظر برسید، باعث می شود که بدرخشید
این اتفاقی است که در کتاب مقدس برای موردیکا افتاد
او مرد خوبی بود
کار درست را انجام می داد
خدا را محترم می شمرد
ولی مردی به نام هیمن از او خوشش نمی آمد
موردیکا یهودی بود
در برابر هیمن تعظیم نمی کرد و سنت افرادش را دنبال نمی کرد
بنابراین هیمن دائما سعی می کرد که موردیکا را بدنام کند
او را به پایین هل دهد
باعث شود که بد نظر برسد
موردیکا ناراحت نشد
سعی نکرد تلافی کند
او این اصل را فهمید که مدافعی دارد
او آن مسئله را به دستان خداوند سپرد به طور طبیعی هیمن برتری داشت برای شاه کار می کرد
در قصر بود، پرستیژ داشت، در جایگاه بانفوذی بود موردیکا می توانست چه کند؟
ولی یک شب شاه نتوانست بخوابد، از معاونش خواست که کتابی برایش بیاورد که تاریخ شهر در آن نوشته شده بود.
به طور اتفاقی شاه درباره کردار خوب موردیکا خواند شاه خیلی تحت تاثیر قرار گرفت
صبح روز بعد، هیمن را صدا زد
گفت : هیمن فکر می کنی برای ادای احترام به مردی که کار خوبی کرده و به طور عالی به شاه خدمت کرده، باید چه کنیم؟
هیمن آنقدر خودمحور بود که فکر کرد که شاه دارد درباره خودش صحبت می کند، بنابراین از چیز بزرگی پشتیبانی کرد گفت: پادشاها من فکر می کنم باید به او پاداش سلطنتی بدهیم
رژه بزرگی برگزار کنیم
با او در بالا و پایین خیابان ها راهپیمایی کنیم و اعلام کنیم که چه مرد بزرگی است
شاه گفت: هیمن من عاشق این ایده شدم.
الان برو و موردیکا را پیدا کن، کاری که خودت گفتی انجام بده در بالا و پایین خیابان با او راهپیمایی کن
اعلام کن که چقدر مرد بزرگی است منظور من چیست؟
خدا می داند که چگونه از آبرویتان حفاظت کند چرا آن مسئله را به دستان خدا نمی سپارید؟ می توانید تمام وقتتان را صرف دفاع از خود کنید
شما یک مدافع دارید
خدا می تواند این کار را بهتر از شما انجام دهد
او می داند که چگونه عدالت را برقرار کند
او می داند که چگونه بی گناهی تان را اثبات کند