چگونه در گروه کاری خود ایجاد انگیزه کنیم تا گروه فعالی داشته باشیم
دست آوردهایی که با یک گروه با انگیزه به دست می آید بسیار شگفت آور و مبهوت کننده است. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشکده کشاورزی، مدت یک سال در مزرعه ای در کرابنروک در کنت به کسب تجربه پرداختم. گروهی ازدوستان با هم جمع شدیم و باشگاه راگبی کرابنروک را تشکیل دادیم. مشکلات زیادی در سر راه ما بود. اولین مشکل ما این بود که هیچ زمین برای بازی کردن نداشتیم، دوم این که برای خریدن لباس های تیم راگبی پول نداشتیم. عاقبت زمین بازی یک مدرسه محلی را قرض گرفتیم و کم کم بقیه ی مشکلات نیز حل شدند. امید، انگیزه و نیروهای محرک از جانب دو نفر به نام برادران مک مینیز، در جریان بود و الهام بخشی آنان بود که بقیه اعضای تیم را برانگیخت تا باور کنند
ما چیزهایی برای ثابت کردن داریم؛
ما پیشتاز هستیم؛
شناختن ارزش خودمان، انگیزه بخش بود؛
پاداش موفقیت به همه می رسید.
در سال اول، مقداری کمبود مهارت و استعداد وجود داشت، اما همه ی اعضای تیم، اشتیاق، اراده ی قوی و انگیزه ی فراوانی داشتند.
ما به عنوان یک تیم، در هفته یک روز آموزش می دیدیم و سپس به خاطر صبرها و تلاشمان پاداش می گرفتیم. در فصل اول مسابقات ما ۱۵ مسابقه برگزار کردیم و هیچ مسابقه ای را نباختیم. فکر می کنید چرا؟ مطمئناً به خاطر مهارت مان نبود، بلکه بدون شک بیشترین علت آن، یک تیم با انگیزه بود.
متأسفانه سال بعد خیلی خوب کار نکردیم. تعدادی از اعضای اصلی تیم، آن را ترک کردند و برادران مک مینیز قادر نبودند وقت زیادی را به تیم اختصاص دهند و در نتیجه افراد جدیدی به تیم پیوستند و عوامل برانگیزاننده اولیه، مدت طولانی ای دوام پیدا نکردند.
این، درس بسیار خوبی برای همه مدیران و انگیزه دهندگان تیم ها است. این قانون را به خاطر داشته باشید: انگیزه ای که به وجود می آید، دوام نمی یابد. دلیل این که تعداد خیلی کمی از تیم های ورزشی به طور مداوم در صدر هستند، همین است. برای این که تیمی به طور مداوم در صدر باشد، به مهارت بسیار و قدرت نظم نیاز است. تفاوت بین یک تیم و یک گروه در این است که اعضای یک تیم به خاطر عملکرد کلی به هم وابسته اند.
در فرهنگ لغت مختصر آکسفورد، کار تیمی به صورت «یک تلاش ترکیبی و همکاری سازمان داده شده» تعریف می شود.
در دنیای فروشندگی، رهبران فروش باید تفاوت بین تیم فروش و نیروی فروش را بفهمند. در بعضی شرکت ها لازم است که یک تیم فروش به وجود بیاید و اطلاعات را بین خود به شراکت بگذارند و کارها را به طور جمعی انجام دهند تا به معیارها و نتایج فروش خواسته شده، دست یابند. در این صورت افراد باید به صورت تیمی پاداش و کمیسیون داده شوند. در محیط های فروش دیگر، نیروی فروشی نیاز است که در آن فرد موفق شود یک شکست بخورد. در چنین محیط هایی افراد به خاطر عملکرد فردیشان پاداش می گیرند.
در دنیای ورزش، ما تیم ها را تشویق می کنیم و روح تیمی را تحسین می کنیم. ای کاش مدیران و ناظران نیز در دنیای تجارت، همین روش ها را عمل می کردند. اگر اصولی که در دنیای ورزش وجود دارند درک شوند، دیدن نتایجی که از رعایت این اصول به دست می آید، بسیار حیرت آور خواهد بود.
۱_به اصول خود وفادار بمانید.
حال اجازه دهید تا بعضی اصول را که هم در اجتماع و هم در تجارت می توان به کار برد بررسی کنیم. من با تأکید کردن و اهمیت گذاشتن بر این گفته شروع می کنم: شرایط باید مناسب باشد. این اصلی است که البته نه تنها برای ایجاد انگیزه در خودتان، بلکه برای تغییر دادن یک گروه به یک تیم هم اعمال می شود. برای این که مردم در محیط کاریشان پرانگیزه و شاد باشند، ۵ اصل بدیهی باید رعایت گردد.
۲_این افراد باید کاردان یا ماهر باشند.
افراد باید در انجام دادن کارها، وظایف یا موقعیت هایی که به آن ها واگذار می شود، شایستگی داشته باشند.
ما همه این گفته را شنیده ایم: «مربعی در یک سوراخ گرد». در دنیای فروش، اغلب به ضرورت این که یک مدیر فروش باید فروشنده خوبی نیز باشد، توجه می شود. این حرف کاملاً صحیح است، اما به این معنا نیست که یک فروشنده خوب لزوماً یک مدیر فروش خوب خواهد بود. کسی که فروشنده خوبی نیست هرگز نمی تواند مدیر فروش خوبی باشد.
زمانی که در یکی از نشست های فروشندگان منطقه ای یکی از مشتریانم شرکت داشتم، وضعیت ناراحت کننده ای را دیدم. تیم فروشندگان توسط مدیر فروشی رهبری می شد که واقعاً مربعی در یک سوراخ گرد بود. پست او باید مدیر اجرایی فروش می بود که مهارت ها، استعدادها، اعتماد به نفس و علاقه اش واقعاً در آن چارچوب بود. گروه زیردست او همانند یک تیم ورزشی در قعر جدول لیگ بود.
این مدیر فروشی که شخصیت درون گرایی داشت، هرگز واقعاً موفقیتی در فروش به دست نیاورده بود و با یک کامپیوتر راحت تر می توانست ارتباط برقرار کند تا با افراد دیگر. او را هرگز نباید در پست مدیر فروش یا رهبری افراد قرار می دادند.
۳_این افراد باید مناسب آن کار باشند.
بله، افراد باید از طریقآموزش و برنامه هایی توسعه مهارت های شخصی، برای پستی که باید در تیم شان بازی کنند شایستگی بیابند.
اجازه دهید اشاره ای داشته باشیم به یکی دیگر از گفته های کلیشه ای قدیمی: «شما می توانید اسبی را به سر آب ببرید، اما نمی توانید او را مجبور کنید آن را بنوشد» اگر فردی نخواهد آموزش لازم را ببیند یا پستی را که به او داده شده قبول کند، هرگز برای آن کار مناسب نخواهد شد.
۴_آن ها نباید افراط کنند.
افرادی که در محیط کاریشان شاد هستند، نباید بیش از حد شاد باشند. آن ها باید همیشه تعادل صحیح را رعایت کنند. همه ما این گفته را می دانیم که: «کار مداوم و بدون تفریح جک را پسری کسل می سازد». همچنین اگر افراد فعالیت های مختلف و متنوعی را در زندگی شان انجام ندهند، عملکردشان متوقف می گردد. برای حفظ علاقه و اشتیاق زیاد به کار، تنوع در زندگی لازم است.
۵_آن ها باید موفقیت هایی را تجربه کرده باشند.
برای این که اعضای یک تیم به موفقیت دست یابند، باید افراد شادی باشند و این شادی از طریق لذتی حاصل می شود که از موفقیت هایشان به دست می آید.
در این جا دوباره قانون موفقیت را عنوان می کنیم که می گوید: دیدن پیشرفت هایمان در ما انگیزه ایجاد می کند.
۶_آنان باید نگرش مثبتی داشته باشند
باید به خاطر داشته باشیم که در این فصل در حال بررسی ایده هایی هستیم که می تواند برای یک تیم در محیط کار، در بازی و یا هر فعالیت دیگری اعمال گردد.
وقتی افراد در حال بازی کردن هستند و یا یک سرگرمی جمعی یا فعالیت خیریه ای را دنبال می کنند به ندرت از کار کردن ناراحت می شوند. کار چیزی است که ما معمولاً بدون پاداش انجام نمی دهیم و این پاداش برای اکثر افراد پول است. بنابراین خوشحالی افراد در هنگام کار یا بازی نشان می دهد که طرز نگرش افراد نسبت به کار بسیار مهم است.
اگر مردم این حقیقت را بپذیرند در بیشتر موارد در زمینه کاریشان موفق تر خواهند بود و پاداش های بیشتری دریافت خواهند کرد. پاداش بیشتر به معنای لذت و تفریح بیشتر است که در تعطیلات آخر هفته و بعد از کار دیده می شود.
من همیشه از دیدن تفاوت های نگرش افراد در مورد کارشان متعجب می شوم. در بعضی سازمان هایی که بازدید می کنم و به طور ویژه در شرکت های تبلیغاتی و افزایش فروش افرادی را می بینم که از ساعت ۵/۷ صبح شروع به کار می کنند و تا ساعت ۷ و ۸ شب ادامه می دهند. البته نه همه ی روزهای هفته، بلکه به طور منظم و زمان هایی که لازم باشد. در بعضی از شرکت های دیگر می بینم که افراد از ساعت ۹ تا ۵ کار می کنند و یک دقیقه به پنج عصر به طرف در خروجی هجوم می برند. آنان بی صبرانه در انتظار ترک محل کارشان هستند.
این نشانه ای کلاسیک از مدیریت ضعیف است و منجر به نارضایتی کاری و کم مسئولیتی می گردد و یکی از علائم مهم نیاز به رهبریت است. افراد را سرزنش نکیند، بلکه مدیران را آموزش دهید. البته من نمی گویم که افراد باید ساعت های طولانی کار کنند، اما شما در شرکت هایی که مدیران خوب و با انگیزه ای دارند، کارمندان را گریز پا نمی یابند.
۷_به وجود آوردن یک فضای تیمی
شرایط باید مناسب باشد. در اینجا ۱۱ نکته مفید ذکر می کنم که محیط مناسبی را برای یک تیم به وجود می آورد تا این که آن ها به طور طبیعی خود انگیخته گردند. به یقین یکی از بزرگ ترین اصول رهبری خوب انگیزشی این است که چیزی تحمیلی یا اجباری وجود نداشته باشد بلکه برای ایجاد خود انگیزگی باید فضای مثبت و طبیعی وجود داشته باشد.
۸_شرایط کاری مثبت
شرایط کاری مثبت یعنی داشتن تجهیزات، ابزار و سیستم هایی که اعضای تیم برای استفاده به آن نیاز دارند و یا در حقیقت با آن کار می کنند.
هر یک از ما در دوره هایی آزردگی هایی از سیستم ها و تجهیزات معیوب تجربه کرده ایم. من نمی گویم وقتی چیزی خراب می شود باعث کاهش انگیزه می شود. چیزی که می گویم این است که اگر این ابزار تعمیر نگردد، بدون شک باعث می شود که عوامل کاهش دهنده انگیزه ریشه بدوانند.
البته محیط کاری باید تمیز و راحت باشد. افراد باید به مکانی که در آن کار می کنند، افتخار کنند و وجود تعادل در این جا سرنوشت ساز است. من در مورد شناخت مقدار فضای لازم برای هر کارمندی متخصص نیستم، اما در موارد بسیاری شاهد بوده ام که وقتی کارمندان در ادارات مجلل بزرگ با فضاهای خیلی بزرگ کار می کنند تولید آنان پایین آمده است و نیز تولیدات حیرت آوری را در فضاهایی دیده ام که افراد تقریباً روی سر هم کار می کردند. فضاهایی که تا یک صندلی یا میز خالی می شد، فوراً توسط کارمندی اشغال می شد.
۹_فهرست بازبینی
آیا محیط کاری، محیطی مثبت است؟
آیا سرویس های بهداشتی تمیز هستند و مراقبت می شود؟
آیا راه ورودی شرکت جذاب است؟
آیا تجهیزات وقتی خراب شد، فوراً تعمیر می شود؟
آیا امکاناتی برای خوردن و ساعت تفریح وجود دارد؟
آیا تغییرات سازمانی باعث به وجود آمدن استرس می شود؟
آیا افرادی هستند که قرارهای کوتاه مدت داشته باشد؟
آیا بین کارمندان و مدیریت جدایی وجود دارد؟
آیا اخیراً تعدیل نیرو داشته اید؟
آیا پاداش ها و حقوق ها عادلانه است؟
آیا مدیر در طبقات شرکت قدم می زند؟
آیا مدیر نام کارمندان را می داند؟
در بسیاری موارد به وجود آوردن محیط کاری مناسب زحمت بسیار کمی دارد.